بدون شرح.....

برزخ تن

یکی بود یکی نبود .یک روز از روزهای خدا یه زن تنها سوار یه ماشین

شد تا به مقصد نامعلومی بره تنهای تنها.اون خودش رانندگی می کرد

و توی ماشین هیچکس نبود تا شاهد ماجراهای بعدی باشه.جاده ای

که او توش رانندگی می کرد کوهستانی بود و پر از دره های خطرناک.

سر پیچ یه جاده تعادل ماشین از دستش خارج شد و به ته دره سقوط

کرد بیچاره حتی نتونست از ماشین بیرون بپره. ماشین به ته دره

سقوط کرد و  آتش گرفت و اون زن که کاملا از هوش رفته بود

توی ماشین سوخت .هیچکس هم نبود که شاهد ماجرا باشه و بهش

کمک کنه. چند ساعت بعد راننده یه ماشین عبوری با دیدن لاشه

سوخته ماشین که هنوز ازش دود بلند می شد به محل حادثه آمد تا

ببیند کسی توی ماشین زنده مونده یا نه؟ اون یه انسان نیمه سوخته

را دید .احساس کرد که اون انسان هنوز نفس می کشه ولی معلوم

نبود که اون انسان یه زن هست یا یک مرد چون تمام لباسهاش و

بدنش سوخته بود هیچ چیزی هم که نشان بده مصدوم بیچاره زن

یا مرداست در بدنش  وجود نداشت.چون تمام بدنش سوخته بود.حتی

عضو زنانه اون بیچاره هم کاملا از بین رفته بود.برای همین

تشخیص زن یا مرد بودنش غیر ممکن بود.اون راننده مصدوم را به 

نزدیکترین بیمارستان رساند و بیمار را بستری کردند.دکترها اون را به

اتاق مراقبتهای ویژه بردند وگفتند احتمال زنده بودنش خیلی کمه.و 

اگر زنده بمونه معجزه شده و انگار که یه عمر تازه گرفته .اون زن با

مراقبتهای پزشکان زنده موند ولی همچنان بی هوش و بی خبر از 

همه جا.وقتی که همه پزشکان نظر دادند که او زنده می مونه یه

جراح پلاستیک خیلی خبره و متبحر هم حاضر شد تمام بدن سوخته

شده اون را ترمیم کنه تا بعد از به هوش اومدنش با  دیدن بدن سوخته شده اش شوکه نشه.ولی

هیچ نشانه ای توی بدن اون زن بیچاره نمونده بود که نشون بده اون

یه زن است یا یه مرد .هیچکس هم نشانه ای از آشناهای اون

بیچاره نداشت.خلاصه اون جراح فرض را براین گذاشت که بیمارش

یه مرد هست و صورت و بدنش را مردانه جراحی کردو حتی یه عضو

مردانه هم براش گذاشت.بعد از عمل بعد از چندین روز بیمار به هوش

اومد و کم کم همه چیز را به یاد آورد ولی بهش گفتند چون صورت و

تمام بدنش از بین رفته و سوخته بوده اون را جراحی پلاستیک کردند

وباید تا خوب شدن جای جراحیها صبر کند.چند هفته گذشت حالا

دیگه نوبت باز کردن پانسمانهای بدنش بود .اون زن از خوشحالی توی

پوست خودش نمی گنجید چون بالاخره بعد از این همه مدت

می تونست خودش را ببیند.وقتی تمامی پانسمانها را باز کردند او به

طرف یه آیینه رفت ولی خدای من.........................

اون یه نفر دیگه را توی آیینه می دید .او یه صورت و بدن مردانه را

می دید حتی یه عضو مخصوص مردها را توی بدن خودش می دید.

نمی دونست چکار کنه .دست به خودش کشید ولی درست حدس

زده بود اون خواب نمی دید واقیعت داشت .اون را اشتباهی به

صورت یه مرد در آورده بودند حالا باید چکار می کرد .زن بیچاره به هر

کسی که می گفت اشتباهی اتفاق افتاده و من یه زن هستم کسی

باور نمی کرد .همه می گفتند ما که فعلا داریم یه بدن مردانه را

می بینیم واین برای ماکافی است که تو را یه مرد بدونیم. بعضی ها

می گفتند برو خدا را شکر کن که مثل یه مرد شده ای چون آزادتر

می تونی زندگی بکنی.اون زن بیچاره حالا توی یک بدن مردانه اسیر

شده .اون بی گناه در حالت بی هوشی بصورت یه مرد جراحی شده بود و حالا

 اگه بخواد مثل خودش رفتار کنه بهش می گن منحرف اخلاقی......

اگه بخواد مثل خودش صحبت کنه بهش می گن اوا خواهر.....

اگه بخواد مثل یه زن لباس بپوشه بهش می گن مرد زنانه پوش....

اگه بخواد مثل خودش یعنی مثل یه زن عاشق یه مرد بشه بهش

می گن همجنس خواه و می گیرنش و اذیتش می کنن........

اون بی گناه به این شکل مردانه در آمده و زني كه درون خودش است نمی تونه باور کنه

که باید مثل یه مرد رفتار کنه نمی تونه مثل یه زن عاشق بشه و

نمی تونه مثل یه زن زندگی کنه.تا حالا دو سه بار هم دستگیرش

کردن چون اون زن بیچاره بعضی وقتها به یاد دورانی که زن بوده

کمی آرایش زنانه می کنه .حالا دیگه نه توی همجنسان خودش یعنی

زنان جای داره و نه توی جمع مردان چون رفتارش مثل مردان ديگر نیست. اون خيلي تنها شده.تنها و بيچاره

يكي دوباري هم بدون اينكه بخواد عاشق شد ومثل همه زنهاي ديگر

عاشق يه مرد.ولي جرات نكرد اين موضوع را ابراز كنه چون يا اون مرد

بهش مي خنديد يا بهش تهمت منحرف و همجنس خواه مي زدندو

هزار ويك بلاي ديگر به سرش مي آوردند.براي همين با درد عشق

سوخت وساخت وتمامي احساسات زنانه اش را زير پا گذاشت.

ترنسها نیز از زمان تولد بدون اینکه بخواهند توی یه بدن دیگه اسیر

می شن .

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ تاريخ شنبه 21 دی 1392برچسب:,ساعت 19:12 نويسنده هیراد FTM |