|
منصور، ترانسکسوال ایرانی، از مشکلات ترنس ها در ایران می گویدفرزان فرامرزی: اقلیت های جنسی، گروهی دیگر از شهروندان ایرانی هستند که در سالهای اخیر بسیار مورد آزار و اذیت حکومت اسلامی ایران قرار گرفته اند.
منصور متولد ۱۳۵۶ که میگوید یک ترانسکسوال F to M است و تعریف میکند که F to M یعنی زن به مرد. وی عمل جراحی تغییر جنسیت را حدودا هشت ماه پیش انجام داده است. او از مشکلات ترانسکسوال ها، برای خانه حقوق بشر ایمی خواهم از شما بپرسم که منظور از ترانسکسوال چیست؟ و آیا تصور غالبی که ترنسکسوال را دوجنسه می دانند صحیح است؟ خب قبل از هرچیزی من این را بگویم که این کلمه ترنسکسوال را بطور مخفف “ترنس” یا “تی.اس” هم می گویند و این قضیه کاملا با قضیه دوجنسه بودن فرق می کند. دوجنسه فردی هست که جسمش هر دو جنسیت را دارد، اختلال هرمونی یا کروموزومی دارد، ولی یک فرد ترنس قبل از عمل جراحی دارای جسمی کاملا مثلا من قبل از عمل جسم مونث داشتم، نه مشکل هورمونی داشتم نه مشکل کروموزم و در عین حال از نظر روحی و روانی کاملا سالم هستم، تنها مشکل ما ترنس ها این است که جسم و روح ما از نظر جنسیتی با هم در تضاد هست. شاید باور این موضوع برای خیلی ها سخت باشد، ولی واقعیت این هست که جنسیت جسم ما برای مثال اگر مونث باشد، از نظر روحی جنسیتی مردانه داریم. دیگران که جسم ما را می بینند توقع دارند که ما بر حسب جسممان رفتار و در جامعه و خانواده ایفای نقش کنیم. در حالی که من بعنوان یک ترنس “اف تو ام”، همه خواسته ها، تمایلات و غرائزم و نوع نگرش من نسبت به مسائل کاملا مردانه بوده و هست و این باعث می شود از همان بچگی ما دچار مشکل باشم و راه درمان ما ترنس ها هم تغییر جنسیت هست. متاسفانه مردم همین که می شنوند که کسی تغییر جنسیت داده، فکر می کنند که یک دختر پسر شده یا یک پسر دختر شده، در حالی که فقط یک ترنس این عمل جراحی را انجام میدهد و آن هم صرفا برای بدست آوردن هویتش هست. درواقع این عمل برای من تنها در حکم مرد شدن نیست، بلکه بدست آوردن هویت من است. هویتی که از ابتدا مرد بود و هست و خواهد بود. من فقط جسمم را تغییر دادم و درواقع جسمم را با مرد بودنم، از نظر روحی و ذهنی، یکی کردم؛ این معنای ترنس هست. در مورد نگاه مردم و نگاه قانون به یک ترنس برای ما توضیح دهید. نگاه متقابل شما بعنوان یک ترنس و انتظار شما از مردم و قانون چیست؟ متاسفانه در جامعه ما در مورد اقلیت های جنسی اطلاعات زیادی نیست و اجازه داده نمی شود که در این موارد، ترنس و تغییر جنسیت، اطلاع رسانی بشود، به همین دلیل مردم با ما برخورد خوبی ندارند و فکر می کنند که ما افراد فاسدی هستیم که از روی هوس این کار را انجام می دهیم. یا اینکه فکر می کنند ما در کار خدا دخالت می کنیم. در حالی که اینطور نیست. اگر اطلاع رسانی شود، مردم ما این پناسیل را دارند که این مسئله برایشان جا بیوفتد، ولی متاسفانه هنوز با این موضوع بشدت برخورد می کنند. حتی اشخاصی که تحصیلات بالایی دارند، به لباس پوشیدن ما به مدل مویی که داریم به رفتاری که داریم، به نشستن و حتی راه رفتن ما ایراد می گیرند طوری که قبل از عمل ما اعتماد بنفس نداریم و در هیچ جمعی نمی توانیم وارد بشویم. ما را با انگشت به هم نشان میدهند و حرف های بی ربط می زنند. در مدرسه، دانشگاه و خیابان و هرجایی که فکرش را بکنید ما این مشکلات را داریم. قبل از عمل وقتی که به من می گفتند “خانم” من ناخودآگاه عصبانی می شدم. می گویند که آقای خمینی در این مورد فتوا داده برای این نوع عمل، حتی سعی می کنند که این فتوا را توجیه کنند. می گویند که آن فتوا برای افراد دوجنسه هست نه برای شما که جسم سالمی دارید! اینها مشکلاتی هست که از طرف جامعه داریم و خیلی زیاده. اما مشکلاتی که از طرف دولت داریم، همانطور که می دانید دولت بابت این عمل با انجام یک سری جلسات مشاوره و مراحل قانونی مجوز صادر می کند، اما متاسفانه در این مرحله ما خیلی مشکلات داریم. ما ترنس ها تحت پوشش بهزیستی هستیم و دولت هزینه عمل جراحی را بطور کامل نمی دهد. این هزینه اندک را هم با کلی رفت و آمد و مکافات و بعد از چندسال می دهد. کسانی هستند که مجوز دارند اما سه سال در نوبت بهزیستی هستند که پول عمل را بگیرند. همه ترنس ها هم از این بابت از بهزیستی شاکی هستند اما کسی صدای ما را نمی شنود. در این مدت هم اصلا برای مسئولین مهم نیست که چه بر سر ما می آید. بخصوص بعضی از ماها که قبل از عمل هم هرمون مصرف می کنیم. مثلا من خودم قبل از عمل ۲ سال هرمون مصرف کردم. دوران سختیه، چون از یک طرف جسم شما تغییر می کنه اما از طرف دیگه بعلت تغییرات جسمی از طرف جامعه و خانواده تحت فشار بیشتر هستم. مشکل دیگه اینه که عمل جراحی ما بطور کامل انجام نمی گیرد و هزینه اش هم داده نمی شود. خب اگر کسی پول داشته باشد، می تواند با هزینه شخصی برود و این عمل را انجام بدهد، اما کسانی که پول ندارند باید چکار کنند؟ هزینه این عمل در ایران حداقل ۲۰ میلیون تومان هست. من برای عمل تنها یک میلیون تومان از بهزیستی گرفتم که با این رقم نمی توانم عمل جراحی انجام بدهم. این کامل نبودن عمل ترنس ها در ایران یکی از بزرگترین مشکلات ترنس های ایرانی بعد از عمل هست. در واقع بعد از عمل جراحی اول ما تازه تبدیل می شویم به دوجنسه. دوجنسه ای که خودمان با دست خودمان باعثـش شده ایم. این عمل باید کامل انجام بشود تا ما بتوانیم از نظر جسمی یک مرد یا یک زن کامل باشیم. متاسفانه برخی از دوستان فکر می کنند که بعلت اینکه دولت به ما مجوز میدهد ما زندگی خیلی راحتی داریم، که این کاملا اشتباه هست و ما بعد از عمل با شکل تازه ای از مشکلات روبرو می شویم. مشکل دیگر کار هست. اگر کارفرما متوجه بشود که ما ترنس هستیم مطمئنن به ما کار نمی دهند، مشکل ازدواج هست. با اینکه دولت به ما شناسنامه جدید می دهد، اما باز هم خیلی ها ما را قبول ندارندو باز هم به ما به چشم همان جنسیت قبلی نگاه می کنند. که این تاثیر خیلی منفی در روحیه ما می گذارد. از دولت می خوام همانطور که ادعا می کنه ما رو قبول داره، عملا هم این را نشون بده و جلوی اون برادرهای بسیجی که در خیابان ها مزاحم ترنس ها میشوند، آنها را می گیرند به کوچه ها خلوت می برند…یا بی دلیل در بازداشتگاه نگه می دارند جلوی آنها را بگیرد. آنها به نامه ای که ما از بهزیستی جهت راه رفتن در خیابان می گیریم اهمیتی نمی دهند. و من از مردم می خواهم که به این قضیه از روی عقاید غلط و باورهای سنتی نگاه نکنند. بله از روی علم و منطق نگاه کنند. - با توجه به اینکه اکنون شما در خارج از ایران زندگی می کنید، برایمان بگویید که آیا در خارج از ایران هم برای شما بعنوان یک ترنس مشکلاتی وجود دارد یا نه؟ ببینید، ترنس ها در همه جای دنیا مشکلات خاص خودشان را دارند. در درجه اول ما مشکلمان با جسممان و بعد با محیط اطرافمان هست. اما در کشورهای دیگر ترنس ها از نظر اجتماعی جایگاه خیلی خوبی نسبت به ایران دارند. مثلا کشورهای اروپایی کاملا با این موضوع آشنا هستند و عکس العمل غیرعادی نسبت به این موضوع نشان نمی دهند زیرا که کاملا اطلاع رسانی شده و من مطمئنم که اگر در ایران هم اطلاع رسانی انجام بگیرد مردم ما هم برخورد عادی ای با این مسئله خواهند داشت و متوجه خواهند شد که ما انحراف جنسی نداریم. در کشورهای دیگر یک ترنس حتی بعد از عمل هم خیلی راحت اعلام می کند که من ترنس هستم، اما در ایران یک ترنس بعد از عمل در واقع غیب می شود و میرود یک جای دور زندگی می کند که کسی او را نبیند! و نمی گوید که من ترنس هستم. خب البته اگر هم اعلام کند خطراتی آن را تهدید می کند و یک سری اذیت هایی می کنند که متاسفانه برای بعضی از دوستان خودم اتفاق افتاده که خیلی دردناک هست و همه این مشکلات هم ناشی از فرهنگ اجتماعی جامعه ما هست. - بعنوان سوال آخر، بسیاری از مردم یک ترنس یا یک همجنسگرا را یک شخص مریض می دانند؟ برخورد شما با این تصور چیست؟ خب خیلی ها در دنیا هستند که فکر می کنند ترانسکسوال یک بیماری هست. در ایران هم همین را می گویند. در حالی که این یک پدیده طبیعی هست و بیماری نیست. منظور این افراد از بیماری، بیماری روانی هست و واقعا جای تاسف هست که تضاد بین جسم و روح را یک بیماری روانی حساب می کنند. این بنظر من یک مشکل طبیعی است که ساخته دست طبیعت هست. خب قبلا همجنسگرایی را هم یک بیماری می دانستند، اما رفته رفته متوجه شدند که آن هم بیماری نیست. فکر می کنم به مرور زمان در مورد ترنس ها هم این را خواهند فهمید که این یک بیماری نیست. من شخصا فکر می کنم که این ظلمی هست که طبیعت در حق ما کرده. من امیدوارم روزی برسد که ایرانیان در مورد این گونه مسائل بیشتر مطالعه کنند، تحقیق کنند و دلیل همه اینها را از نظر علمی بدانند، که همه ما بتوانیم در ایران زندگی خوبی را در کنار هم داشته باشیم. در کنار خانواده در یک اتاق 30 متری ، دورتر از چشم پدر و مادرم درزندانی که برایم ساخته شده روزگارم را می گذرانم . من بنده ی خدا هستم . من حق زندگی دارم اما کسی جز خودم حق نفس کشیدن به من و امثال من را نمی دهد. تنها در اتاقم می توانم دور از هر گونه هیا هو نفس بکشم اما وقتی وارد کوچه و بازار می شوم استرس این را دارم که باز به چشم یک فرد ی که مبتلا به انحراف جنسی هست به من خیره شوند. از این که همه مرا با انگشت نشان می دهند متنفرم از این که کسی چندین بار به پشت سرخود برمی گرد و با حالتی تمسخر به من خیره می شود آزرده خاطر می شوم . عاشق درس خواندن بودم اما به جرم انحرافات اخلاقی و غیر عادی بودن با سایر دانش اموزان در مدت زمان کوتاهی پرونده ام را به دستم سپردند و راهی خانه ای کردند که ........................ اینها سخنان یک دختر 23 ساله ای است که در شهر تبریز زندگی می کند. او یک بیمار است اما عده ای بر این باورند که انحرافات اخلاقی و جنسی دارد. دقایقی پیش او نشستن و گوش دادن به دردو دلهایش متوجه می شوی که قصور از ما بوده که نتوانستیم این بیماری را آن طور که باید بشناسیم.
. امروز ما با برخی بيماران روحی و روانی روبهروهستیم که از نظر فيزيک هيچگونه اختلال جنسيتی ندارند، ولی حاضر به پذيرش جنسيت فعلی خود نيستند. به عبارت ديگر اين گروه بيماران روانی، مردانی هستند که خود را زن میدانند، و يا زنانی هستند که خود را مرد میپندارند. اين بيماری تقريباً در بيشتر کشورهای دنيا مشاهده شده و مخصوص جغرافيای خاصی نيست. گاه اين بيماران به خودکشی دست میزنند که حداقل سه مورد آن در ايران گزارش شده است. به گفته برخی روانشناسان، برای برخی از اين بيماران هيچ راه درمانی جز تغيير جنسيت وجود ندارد. یه پسر کوچولو که همیشه با همه فرق داشت.
یکی که همیشه تنها موند. کاش مادرش نمی خندید بهش... مصاحبه با یکى از عالمان شیعه و عضو انجمن ترنس گمنام پرسشگر: شما از کى با انجمن همکارى میکنید؟ کاش پدر بودم..... و یه دختر خوشگل داشتم......یه دختر با احساس.......که وقتی دید ناراحتم ....بیاد جلوم وایسته .........بگه هیس.......مشکلاتو دعوا کنه........بگه بابامو اذیت نکنید........بعد منم بغلش کنم .......و فقط به دخترم فکر کنم.....کاششششششش(البته این دخترم میبینید اخم کرده واسه مشکلاته نه واسه بابایی میخواد اونارو ساکت کنه)
دلم خیلی گرفته. نمی دونم چرا. نمی دونم این احساسات متغیر کی می خواد تموم شه. کی این کابوس تموم می شه. دیگه چشمام خشک شده. دستای سردم از همیشه سرد تر شده. دیگه بغضم نمی ترکه تا حداقل یه ذره آرومم کنه. فقط دوست دارم بخوابم. بخوابم برای همیشه. تو خواب آرومتر میشم. به آرزوهام می رسم. خودمو اونجوری که دوست دارم می بینم. می تونم تو خواب مادر شم. می تونم خودم باشم. خود خودم. نه اون چیزی که دیگران می خوان. آه که آرزوی محال کردن چقدر دردناکه. چقدر سخته نتونی خودت باشی. چقدر سخته تو آیینه یه نفر دیگه باشه.
خدایا چقدر ترنس بودن سخته. تو مگه همه کس من نیستی؟ تو مگه پدر و مادر من نیستی؟ تو مگه تو وجود من نیستی؟ مگه از خودم به من نزدیکتر نیستی؟ پس چرا همه چیزو درست نمی کنی؟ چرا حس می کنم ولم کردی؟ مگه دیگه دوستم نداری؟
خدایا خودت خواستی اینجوری باشم. پس چرا یه راه نشونم نمی دی؟ چرا راهنماییم نمی کنی؟ خدایا من فقط تو رو دارم. فقط تو دلیل تا الان زنده بودن منی. چرا همش اتفاقای دردناک برام می افته. پس کی اتفاقای خوب؟ کی خبرای خوب؟
کی خبر آزادی؟
کی از این برزخ بیرون میام؟ دارم له میشم. تیکه تیکه شدم زیر فشار این دنیای پر از زشتی.
کی منو می بری پیش خودت؟ یکی بود یکی نبود .یک روز از روزهای خدا یه زن تنها سوار یه ماشین شد تا به مقصد نامعلومی بره تنهای تنها.اون خودش رانندگی می کرد و توی ماشین هیچکس نبود تا شاهد ماجراهای بعدی باشه.جاده ای که او توش رانندگی می کرد کوهستانی بود و پر از دره های خطرناک. سر پیچ یه جاده تعادل ماشین از دستش خارج شد و به ته دره سقوط کرد بیچاره حتی نتونست از ماشین بیرون بپره. ماشین به ته دره سقوط کرد و آتش گرفت و اون زن که کاملا از هوش رفته بود توی ماشین سوخت .هیچکس هم نبود که شاهد ماجرا باشه و بهش کمک کنه. چند ساعت بعد راننده یه ماشین عبوری با دیدن لاشه سوخته ماشین که هنوز ازش دود بلند می شد به محل حادثه آمد تا ببیند کسی توی ماشین زنده مونده یا نه؟ اون یه انسان نیمه سوخته را دید .احساس کرد که اون انسان هنوز نفس می کشه ولی معلوم نبود که اون انسان یه زن هست یا یک مرد چون تمام لباسهاش و بدنش سوخته بود هیچ چیزی هم که نشان بده مصدوم بیچاره زن یا مرداست در بدنش وجود نداشت.چون تمام بدنش سوخته بود.حتی عضو زنانه اون بیچاره هم کاملا از بین رفته بود.برای همین تشخیص زن یا مرد بودنش غیر ممکن بود.اون راننده مصدوم را به نزدیکترین بیمارستان رساند و بیمار را بستری کردند.دکترها اون را به اتاق مراقبتهای ویژه بردند وگفتند احتمال زنده بودنش خیلی کمه.و اگر زنده بمونه معجزه شده و انگار که یه عمر تازه گرفته .اون زن با مراقبتهای پزشکان زنده موند ولی همچنان بی هوش و بی خبر از همه جا.وقتی که همه پزشکان نظر دادند که او زنده می مونه یه جراح پلاستیک خیلی خبره و متبحر هم حاضر شد تمام بدن سوخته شده اون را ترمیم کنه تا بعد از به هوش اومدنش با دیدن بدن سوخته شده اش شوکه نشه.ولی هیچ نشانه ای توی بدن اون زن بیچاره نمونده بود که نشون بده اون یه زن است یا یه مرد .هیچکس هم نشانه ای از آشناهای اون بیچاره نداشت.خلاصه اون جراح فرض را براین گذاشت که بیمارش یه مرد هست و صورت و بدنش را مردانه جراحی کردو حتی یه عضو مردانه هم براش گذاشت.بعد از عمل بعد از چندین روز بیمار به هوش اومد و کم کم همه چیز را به یاد آورد ولی بهش گفتند چون صورت و تمام بدنش از بین رفته و سوخته بوده اون را جراحی پلاستیک کردند وباید تا خوب شدن جای جراحیها صبر کند.چند هفته گذشت حالا دیگه نوبت باز کردن پانسمانهای بدنش بود .اون زن از خوشحالی توی پوست خودش نمی گنجید چون بالاخره بعد از این همه مدت می تونست خودش را ببیند.وقتی تمامی پانسمانها را باز کردند او به طرف یه آیینه رفت ولی خدای من......................... اون یه نفر دیگه را توی آیینه می دید .او یه صورت و بدن مردانه را می دید حتی یه عضو مخصوص مردها را توی بدن خودش می دید. نمی دونست چکار کنه .دست به خودش کشید ولی درست حدس زده بود اون خواب نمی دید واقیعت داشت .اون را اشتباهی به صورت یه مرد در آورده بودند حالا باید چکار می کرد .زن بیچاره به هر کسی که می گفت اشتباهی اتفاق افتاده و من یه زن هستم کسی باور نمی کرد .همه می گفتند ما که فعلا داریم یه بدن مردانه را می بینیم واین برای ماکافی است که تو را یه مرد بدونیم. بعضی ها می گفتند برو خدا را شکر کن که مثل یه مرد شده ای چون آزادتر می تونی زندگی بکنی.اون زن بیچاره حالا توی یک بدن مردانه اسیر شده .اون بی گناه در حالت بی هوشی بصورت یه مرد جراحی شده بود و حالا اگه بخواد مثل خودش رفتار کنه بهش می گن منحرف اخلاقی...... اگه بخواد مثل خودش صحبت کنه بهش می گن اوا خواهر..... اگه بخواد مثل یه زن لباس بپوشه بهش می گن مرد زنانه پوش.... اگه بخواد مثل خودش یعنی مثل یه زن عاشق یه مرد بشه بهش می گن همجنس خواه و می گیرنش و اذیتش می کنن........ اون بی گناه به این شکل مردانه در آمده و زني كه درون خودش است نمی تونه باور کنه که باید مثل یه مرد رفتار کنه نمی تونه مثل یه زن عاشق بشه و نمی تونه مثل یه زن زندگی کنه.تا حالا دو سه بار هم دستگیرش کردن چون اون زن بیچاره بعضی وقتها به یاد دورانی که زن بوده کمی آرایش زنانه می کنه .حالا دیگه نه توی همجنسان خودش یعنی زنان جای داره و نه توی جمع مردان چون رفتارش مثل مردان ديگر نیست. اون خيلي تنها شده.تنها و بيچاره يكي دوباري هم بدون اينكه بخواد عاشق شد ومثل همه زنهاي ديگر عاشق يه مرد.ولي جرات نكرد اين موضوع را ابراز كنه چون يا اون مرد بهش مي خنديد يا بهش تهمت منحرف و همجنس خواه مي زدندو هزار ويك بلاي ديگر به سرش مي آوردند.براي همين با درد عشق سوخت وساخت وتمامي احساسات زنانه اش را زير پا گذاشت. ترنسها نیز از زمان تولد بدون اینکه بخواهند توی یه بدن دیگه اسیر می شن .
از شما دوستان عزیز خواهشی دارم. . . برای لحظه ای کوتاه چشمان خود را ببندید. اگر زن هستید تصور کنید که پیکر شما پیکر یک مرد است. اگر مرد هستیدتصور کنید که پیکر شما تبدیل به یک پیکر زنانه شده با تمام مکانیسمهای بدن یک زن از جمله پریود ماهانه. سعی کنید لحظاتی با این تصویر زندگی کنید و به دنیای خود باز گردید. . . چه احساسی کردید؟ سخت بود؟ برای شما فقط یه لحظه بود.برای یه ترنس تمام عمر و زندگیشه. توجه کنید با این حرفها به هیچ عنوان قصد ایجاد احساس گناه را در شما ندارم بلکه فقط به منظور درک بیشتر واقیعت وجودی ترانسهاست.چون می دانم خوانندگان مطالب من فقط ترنسها نیستند و بقیه افراد نیز شاید یه این وبلاگ سری بزنند. خدایا موندم چطور باید زندگی کنم ؟تا نه کسی را ناراحت بکنم نه منحرف اخلاقی صدایم کنند ونه خودم پا روی تمام احساسات و آرزوهای ساده و ناچیزم بذارم. چطور باید عاشق مردی بشم؟ چطور باید اون را ارضاکنم؟ چطور باید خودم ارضا بشم؟ چطور باید یه مرد را عاشق بکنم؟ چطور باید باهاش رفتار کنم تا از دستش ندم؟ چطور باید با خانواده ام رفتار و صحبت و زندگی کنم تا اونها را خجالت زده و احتمالا گریان نکنم؟ چطور باید با همسایه ها آشناها قوم و خویش ها رفتار و مراوده کنم؟ چطور باید با همکارهام و در محیط کار رفتار کنم؟ چطور و با چه ظاهری باید در خیابان راه بروم تا احتمالا مورد سو استفاده و یا مورد تهمت قرار نگیرم؟ چطور باید لباس بپوشم و یا آرایش موهام و ظاهرم چطوری باشه؟ چطور؟چطور؟چطور؟چطور؟چطور؟........................ چطور وقتی من خودم نیستم. وقتی من یه نفر دیگه هستم.وقتی که من آن چیزی نیستم که در آیینه می بینم و یا دیگران می بینندچطور می تونم رفتارهای بالا را درست انجام بدم؟ جواب سوالات بالا برای شما خیلی ساده و بدیهی و روشن است؟ درسته؟آره اصلا سوالات بالا برای شما خیلی بی معنی هستندچون بطور اتوماتیک و بدون اینکه بهشون فکر بکنید دارید جوابهای سوالات بالا را انجام می دید. ولی برای ما ترنسها همین مسایل بسیار ساده و روشن و حتی بی اهمییت یه معضل و یه سوال عجیب و غریب هست. آهای شما مردم طبیعی شما بر اساس طبیعتتون و غریضه هاتون و بسادگی سوالات بالا را نجام می دید و هیچوقت هم مورد بازخواست قرار نمی گیرید ولی ما ترنسها اگه بخواهیم مثل شما بنا براساس طبیعت و غریضه و احساساتمون و در کل مثل خودمون رفتار کنیم اونوقت انگار که تمام قوانین اساسی دنیا را زیر پا گذاشته ایم انگار که به زمین و زمان ناسزا گفته ایم.جالبه انگار که تمام قوانین مردسالارانه را نادیده گرفته ایم. آهای مردم به ظاهر طبیعی می بینید زندگی چه به سر ما آورده که موضوعاتی که اصلا برای شما قابل دیدن و درک نیستند و به عادیترین وهمیشگی ترین مسایا زندگیتان است برای ما تبدیل به سوالات بی جواب شده
ولی به هر حال زندگی با تمام پیچیدگیها و راز و رمز آلود بودنش با تمام چطورو چگونه های که برای یک ترنس داره بسیارساده تر از اونچه که فکر می کنیم هست. در این مطلب تقریبا طولانی که آمیزه ای است راهنمایی هایی جهت افراد ترنس برای پیگیری مراحل درمانشان،حقوق و شرع - موارد زیر را خواهید خواند: ۱-اختلال هویت جنسی چیست و ترنسکشوال ها چه کسانی هستند؟ ۲- علت بیماری اختلال هویت جنسی چیست؟ ۳-بررسی حقوقی ، وضعیت درمانی و اجتماعی بیماران ترانسکشوال ۴-نحوه پذیرش (بهزیستی - مرکز مداخله در بحران) ۶-مبانی حقوقی از نظر فقه در تغییر جنسیت
صاجبان اختلال در هویت جنسی ( ترانسکشوال ) ؛ در ایران محکوم به فراموشی هستند. نه تنها از سوی مرجع و نهاد حقوفی ، بلکه از سوی جامعه و حتی در نزد عزیزان خود ، افراد، مادر، خواهر، برادر و پدر، به عنوان یک فرد صاحب حقوق فردی ، اجتماعی ، طبیعی و خانوادگی ، به حساب نمی آیند . در 99 درصد موارد خانواده به سادگی طردشان می شوند . آنان حتی در حاشیه ذهن جامعه جایی ندارند و گویی هیچ گاه نبوده اند! و همیشه حاضرینی محسوب می شوند ، که همیشه غایب اند! و انگار پدر ، هیچ گاه پسری نداشته و یا آن مادر، هیچ گاه دختری نزاده است. خاطره ای ، جشن تولدی هم ازشان در هیچ آلبوم عکس خانواده نیست و حتی برای دلخوشی یا سرریز قطره ای اشک ، هیچکس برایشان دلتنگ نمی شود و اصلا این افراد هیچ اند و در فراموشی مطلق و محض. حتی برای آن تعداد معدود که خانواده به اکراه می پذیرد با واقعیت او کنار بیاید، مشکلات کم نیست،محدودیت ها و اجبارها گاه چنان وسعت می گیرد که آنها در سکوت و انزوا فرو می روند و در نهایت در حسرت «زندگی» جان می دهند؛ اگر پیش از تحمل این همه درد ، رنج ، غربت ، سرکوفت ، تحقیر ، استهزاء ، ناملایمات ، بی توجه ای ، بی هویتی و افسردگی و انزوا ، دست به خودکشی نزده یا بر اثر غرور و تعصب خانوادگی ، نامردمی و بز هکاران جامعه کشته نشده باشند. بعضی وقتا دل ادم میگیره اه ازین سرنوشت... دفتر وجودم با قلم سیاهت گاه خط خطی میشود وگاه بی متن وبیرنگ انچه میخواهم انچه هستم من خسته ام ازین تکرار بی معنا دلم جسم عظیم خودم را صدا میزند واینچنین هنوز سر درگم کوچه های بی انتهایم چهرهاش برای خیلیها آشناست؛ خیلیها هنوز نقشآفرینیاش را در فیلمهای «سربازهای جمعه»، «تیغزن»، «تسویه حساب» و «استشهادی برای خدا» به خاطر دارند. خیلیها هم او را با « آناهیتا» و «سرزمین کهن» به یاد میآورند.
چهره ارسطو نقطه مشترک این فیلمها و سریالهاست؛ چه در روزهایی که فرزانه بود و با هویتی زنانه نقش بازی میکرد و چه حالا که سامان است و در قالب یک مرد در فیلمها و سریالهای مختلف بازی میکند.
او یکی از قدیمیترین بازیگران حیطه بازیگری و یکی از مشهورترین ترنسکشوالهای کشورمان است که بعد از 42 سال تغییر جنسیت داده؛ خودش که میگوید: «نه چیزی برای پنهان کردن دارم و نه ترسی از حرف زدن درباره گذشتهام» شاهد این ادعا عکسهای دوران فرزانگیاش است که در گوشه و کنار خانهاش دیده میشوند؛ عکسهایی که سامان آنها را دور نینداخته است. همیشه ضربالمثلی هست که میگوید «ندانستن عیب نیست بلکه نپرسیدن عیب هست» اما بعضی اوقات پرسشهای ما باعث آزار دیگران و از بین رفتن حریم خصوصی دیگران می شود. مریم خاتون پور مُلکآرا (۱۳۲۹ در آبکنار، بندر انزلی — ۶ فروردین ۱۳۹۱ در تهران)اولین تراجنسی شناخته شده در ایران است. او توانست فتوای مشروعیت تغییر جنسیت در ایران را از آیت الله خمینی بگیرد. مُلکآرا انجمن حمایت از بیماران مبتلا به اختلالات هویت جنسی ایران را در سال ۱۳۸۶ هجری شمسی با کمک چند تن از پزشکان برای حمایت از تراجنسیهای ایرانی ثبت کرد. تا به حال مقالات و نوشته هاى زيادى درباره ترنسكشوال يا اختلال هويت جنسى نوشته شده است ولى هنوز اين سوال در ذهن همگان هست كه ترنس كيست؟ فرق ان با همجنس خواهى چيست؟ چرا بايد حمايت كرد از ترنسكشوال؟ و سوالاتى از اين قبيل در اين نوشته سعى شده به بيانى ساده به اين موضوع پرداخته شود
قبل از ادامه مطلب ذكر چند نكته الزامى است:
١. به دليل مورد موضوع بررسى( تغيير جنسيت و ترنسكشواليسم) از اصطلاحات جنسى استفاده شده است و خواندن اين مقاله به افراد زير ١٣ سال توصيه نميشود
٢. اين مقاله سعى بر اين دارد تا با نگاهى بى طرفانه و خالى از اشكال به معايب و مزيت هاى تغيير جنسيت بپردازد من میخوام یه خاطرات کلی از بچگیم بنویسم تا بیشتر باهام اشنا بشید. توجه داشته باشید که این رفتارایی که براتون توضیح میدم دلیل قطعی برای ترنس بودن نیست.من تهران به دنیا اومدماز 1 تا 6 سالگیم چیز زیادی یادم نمیاد.یه بار مامانم واسم روسری خریده بود میخواست سرم کنه اما من مخالفت کردم و دلیلش هم نمیدونستم .اومدیم شهریار بهترین دوستم شد پوریا البته مینا هم بود اما با پوریا بیشتر صمیمی بودم همیشه باهم بودیم.در همین حال شیطنت های زیادی داشتم یادمه سرم خورد به دندونه یه دختره که بعد معلمم دعوام کرد با اینکه اومد عذرخواهی اما من دیگه پیش دبستانی نرفتم. دقیق یادم نمیاد سر چی بود اما با بابام قهر کردم و از خونه زدم بیرون یه دختره 6 ساله با این جماعت دزد و معتاد اما اصلا نمیترسیدم تا اینکه رفتم زیر یه بوته پنهان شدم که پیدام نکنن که دوتا پسر بهم گفتن اینجا مار داره برو خونه منم اصلا توجه نکردم غد بودم دیگه.هرچی بزرگتر میشدم بابام بیشتر لوسم میکرد و من واقعا عذاب میکشیدم نه اینکه از توجه بدم بیادا نه... فقط دوست نداشتم مثل یه دختر با هام رفتار کنه.بازی های بچگیم : کارت بازی اونم از نوعه اجری.پادشاه بازی که همیشه دوست داشتم امرو نهی کنم بازی های دیگه هم بود اما بیشتر تو همین مایه ها بود.عاشق سرعت بودم عاشق اذیت کردن مردم .تو کوچمون بیشتر اوقات دختر پسرا قرار میذاشتن و من همیشه دوست داشتم جای پسره باشم که یه دختر خوشگل واسه من باشه.گذشت و گذشت که به خاطر حال مامانم مجبور شدیم بریم مشهد اخه خانوادم مشهدین.حدودن 11 سالم بود به خاطر جو فامیلا مجبور شدم چادر سرم کنم و من چه عذابی میکشیدم واسه اینکه به خودم بفهمونم شاید همه ی اینا جوه عضو بسیج شدم تا بیشتر با خانومای معتقد باشم فکرا داشتن دیوونم میکردن که من نمیخوام دختر باشم اما چاره ای نبود و انقدر اعتقاداتمو قوی کردم که به خودم میگفتم اینا کفر گفتنه و با اینکه سخت بود خودمو خفه کردم اما تو خونه سبیل مصنوعی میذاشتم و لباس پسرونه تنم میکردم اما به دور از چشم بابام چون اون دختر هم میخواست که باید واسه اینکه دلش نشکنه همیشه جلوی اون و دوستام و فامیلا و همه نقش بازی میکردم.و اما روابطم با دوستام خوب بود اما اصلا رفتاراشونو قبول نداشتم یعنی نمیتونستم مثل اونا باشم مخصوصا دوست پسر داشتن. شبی که موتور سواریو داداشم بهم یاد داد هیچ وقت فراموش نمیکنم کل کوچه ها رو دور زدم بهترین روزام بود وقتی موتور سواری میکردم تا اینکه رفتیم دامغان بهتر از مشهد بود چون بیشتر میتونستم خودم باشم عضو فدراسیون دوچرخه سواری شدم هر شب میرفتم دوچرخه سواری چقدر هم شیطونی میکردم با سرعت میرفتم و ترمز میگرفتم لاستیک عقب میومد بالا خیلی حال میداد.تا اینکه داداشم ازدواج کرد اون تنها رفیقم بود اما ازم دور شد منم دیدم سخته تصمیم گرفتم با یه پسر دوست بشم چند ماه با هم بودیم اما اصلا نمیتونستیم با هم کنار بیام چون اون میخواست من دوست دخترش باشم با کلی احساسات دخترونه که من نمیتونستم بالاخره داداشم فهمید و بهونه جور شد تا تموم کنیم اما اوایل واسم سخت بود چون به اونم وابسته شده بودم چون در نبود داداشم با اون حرف میزدم . دوباره برگشتیم شهریار.خلاصه تصمیم گرفتم سرمو با درس گرم کنم سخت بود اما کارساز بود تا اینکه فهمیدم خواستگار دارم و یکیشون میخواد اول با هم اشنا بشیم اول قبول نکردم اما بعد فکر کردم این بهترین فرصته تا ببینم واقعا به پسر هیچ حسی ندارم تمام سعیمو کردم یه دختر باشم اما چند هفته بیشتر طول نکشید که گفتم نمیتونم باهات ازدواج کنم دیگه فهمیدم نمیتونم اینجوری ادامه بدم پس ظاهرمو عوض کردم یعنی خودم شدم تیریپ پسرونه زدم و چون از خودم مطمعن نبودم به مردم میگفتم فقط ظاهرم اینجوریه واسه تنوع اما کم کم رفتارام خودشونو نشون دادن تازه عاشق یه دختره شدم واقعا عاشقش شدم اما کشیدم کنار چون میترسیدن نتونم احساساتمو کنترل کنم و کار دست خودم و اون بدم .بالاخره کمی اطلاعات جمع کردم و دوستم که یه ترنسه بهم گفت احتمال داره تو هم ترنس باشی .اطلاعتمو بیشتر کردم تا مطمعن بشم این کفر نیست . و الان هم مخالف زیاد دارم اما من تا تهش میرم تا به هدفم برسم.دوستون دارم دوستان و امیدوارم اقلا شما ها درکم کنید و واسم دعا کنید |